هوش مصنوعی:
در این متن، پشهای به نزد سلیمان میآید و از ظلم باد شکایت میکند. سلیمان با عدالت خود به او پاسخ میدهد و تأکید میکند که در دوران حکومت او ظلمی وجود ندارد. او توضیح میدهد که شیاطین در بند هستند و ظلم از دیو سرچشمه میگیرد. سلیمان همچنین بیان میکند که خداوند قدرت را به او داده تا از نالههای مظلومان جلوگیری کند و عدالت را برقرار سازد. در نهایت، پشه از ظلم باد شکایت میکند و بیان میکند که از این ظلم رنج میبرد.
رده سنی:
12+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی مانند عدالت، ظلم و قدرت است که ممکن است برای کودکان زیر 12 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر و تمثیل نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
بخش ۲۲۳ - داد خواستن پشه از باد به حضرت سلیمان علیه السلام
پَشّه آمد از حَدیقه وَزْ گیاه
وَزْ سُلَیمان گشت پَشّه دادْخواه
کِی سُلَیمان مَعْدِلَت میگُسْتَری
بر شَیاطین و آدمیزاد و پَری
مُرغ و ماهی در پَناهِ عَدلِ توست
کیست آن گُمگشته کِشْ فَضْلَت نَجُست؟
داد دِهْ ما را که بَسْ زاریم ما
بینَصیب از باغ و گُلْزاریم ما
مُشکلاتِ هر ضَعیفی از تو حل
پَشّه باشد در ضَعیفی خود مَثَل
شُهره ما در ضَعف و اِشْکَستهپَری
شُهره تو در لُطْف و مِسْکینپَروَری
ای تو در اَطْباقِ قُدرت مُنْتَهی
مُنْتَهی ما در کَمیّ و بیرَهی
داد دِهْ ما را ازین غَم کُن جُدا
دست گیر ای دستِ تو دستِ خدا
پس سُلَیمان گفت ای اِنْصافجو
داد و اِنْصاف از که میخواهی؟ بگو
کیست آن کالِم که از باد و بُروت
ظُلْم کردهست و خَراشیدهست روت؟
ای عَجَب در عَهْدِ ما ظالِم کجاست؟
کو نه اَنْدَر حَبْس و در زَنجیرِ ماست؟
چون که ما زادیم ظُلْم آن روز مُرد
پَسْ به عَهْدِ ما کِه ظُلْمی پیش بُرد؟
چون بَر آمَد نور ظُلْمَت نیست شُد
ظُلْم را ظُلْمَت بُوَد اَصْل و عَضُد
نَکْ شَیاطینْ کَسْب و خِدْمَت میکُنند
دیگران بَسته به اَصْفادَند و بَند
اصلِ ظُلْمِ ظالِمان از دیو بود
دیو در بَند است اِسْتَم چون نِمود؟
مُلْک زان دادهست ما را کُنْ فَکان
تا نَنالَد خَلْقْ سویِ آسْمان
تا به بالا بَر نَیایَد دودها
تا نگردد مُضْطَرِبْ چَرخ و سُها
تا نَلَرزَد عَرشْ از نالهی یَتیم
تا نگردد از سِتَم جانی سَقیم
زان نَهادیم از مَمالِک مَذْهبی
تا نَیایَد بر فَلَکها یا رَبی
مَنْگَر ای مَظْلومْ سویِ آسْمان
کآسْمانی شاه داری در زمان
گفت پَشّه دادِ من از دستِ باد
کو دو دستِ ظُلْم بر ما بَر گُشاد
ما زِ ظُلْمِ او به تَنگی اَنْدَریم
با لَبِ بَسته ازو خون میخَوریم
وَزْ سُلَیمان گشت پَشّه دادْخواه
کِی سُلَیمان مَعْدِلَت میگُسْتَری
بر شَیاطین و آدمیزاد و پَری
مُرغ و ماهی در پَناهِ عَدلِ توست
کیست آن گُمگشته کِشْ فَضْلَت نَجُست؟
داد دِهْ ما را که بَسْ زاریم ما
بینَصیب از باغ و گُلْزاریم ما
مُشکلاتِ هر ضَعیفی از تو حل
پَشّه باشد در ضَعیفی خود مَثَل
شُهره ما در ضَعف و اِشْکَستهپَری
شُهره تو در لُطْف و مِسْکینپَروَری
ای تو در اَطْباقِ قُدرت مُنْتَهی
مُنْتَهی ما در کَمیّ و بیرَهی
داد دِهْ ما را ازین غَم کُن جُدا
دست گیر ای دستِ تو دستِ خدا
پس سُلَیمان گفت ای اِنْصافجو
داد و اِنْصاف از که میخواهی؟ بگو
کیست آن کالِم که از باد و بُروت
ظُلْم کردهست و خَراشیدهست روت؟
ای عَجَب در عَهْدِ ما ظالِم کجاست؟
کو نه اَنْدَر حَبْس و در زَنجیرِ ماست؟
چون که ما زادیم ظُلْم آن روز مُرد
پَسْ به عَهْدِ ما کِه ظُلْمی پیش بُرد؟
چون بَر آمَد نور ظُلْمَت نیست شُد
ظُلْم را ظُلْمَت بُوَد اَصْل و عَضُد
نَکْ شَیاطینْ کَسْب و خِدْمَت میکُنند
دیگران بَسته به اَصْفادَند و بَند
اصلِ ظُلْمِ ظالِمان از دیو بود
دیو در بَند است اِسْتَم چون نِمود؟
مُلْک زان دادهست ما را کُنْ فَکان
تا نَنالَد خَلْقْ سویِ آسْمان
تا به بالا بَر نَیایَد دودها
تا نگردد مُضْطَرِبْ چَرخ و سُها
تا نَلَرزَد عَرشْ از نالهی یَتیم
تا نگردد از سِتَم جانی سَقیم
زان نَهادیم از مَمالِک مَذْهبی
تا نَیایَد بر فَلَکها یا رَبی
مَنْگَر ای مَظْلومْ سویِ آسْمان
کآسْمانی شاه داری در زمان
گفت پَشّه دادِ من از دستِ باد
کو دو دستِ ظُلْم بر ما بَر گُشاد
ما زِ ظُلْمِ او به تَنگی اَنْدَریم
با لَبِ بَسته ازو خون میخَوریم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۲۲ - جذب معشوق عاشق را من حیث لا یعمله العاشق و لا یرجوه و لا یخطر بباله و لا یظهر من ذلک الجذب اثر فی العاشق الا الخوف الممزوج بالیاس مع دوام الطلب
گوهر بعدی:بخش ۲۲۴ - امرکردن سلیمان علیه السلام پشهٔ متظلم را به احضار خصم به دیوان حکم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.