۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵

رخ زیبای تو را آینه ای میباید
که رخت را بتو زانسان که توئی بنماید

چون نظری بر رخ زیبای تو می اندازم
حسن مجموعه تو در نظرم می آید

نیست مشاطه رویت بجز از دیده ما
حسن رخسار ترا دیده همی آراید

دیده از دیدن خوبان جهان بر بندد
هر که بر روی تو یک لحظه بگشاید

گوئیا حسن تو هر لحظه فزون می گردد
تا مرا از من و از هر دو جهان برباید

نیست دیدار تو را دیده ناشایسته
بهر دیدار توام دیده ی تو بنماید

مغربی تا شب هستی تو باقی باشد
نور خورشید من از مشرق جان برباید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.