هوش مصنوعی:
این متن شعری است که بر ارزش معنوی و روحانی تأکید دارد و از مادیگرایی و طمع به زر و مال دوری میجوید. شاعر بیان میکند که انسانها باید به جای طمع به ثروت، به سجده و بندگی خداوند روی آورند و از دنیای مادی فاصله بگیرند. همچنین، اشاره میشود که پادشاهان و ثروتمندان نیز بدون درک معنویت، در نهایت چیزی جز خاک و مردهریگ از خود به جای نمیگذارند. متن به عارفان و کیمیاگران معنوی اشاره میکند که به جای طلا، به دنبال حقیقت و معرفت هستند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
بخش ۲۶ - دلداری کردن و نواختن سلیمان علیهالسلام مر آن رسولان را و دفع وحشت و آزار از دل ایشان و عذر قبول ناکردن هدیه شرح کردن با ایشان
ای رسولان میفِرِسْتَمْتانْ رَسول
رَدِّ من بهتر شما را از قَبول
پیش بِلقیس آنچه دیدیْت از عَجَب
باز گویید از بیابانِ ذَهَب
تا بِدانَد که به زَر طامِع نِهایم
ما زَر از زَرْآفرین آوَرْدهایم
آن کِه گَر خواهد همه خاکِ زمین
سَر به سَر زَر گردد و دُرِّ ثَمین
حَق برای آن کُند ای زَرگُزین
روزِ مَحْشَر این زمین را نُقْره گین
فارِغیم از زَرْ که ما بَسْ پر فَنیم
خاکیان را سَر به سر زَرّین کُنیم
از شما کِی کُدْیهٔ زَر میکُنیم؟
ما شما را کیمیاگَر میکُنیم
تَرکِ آن گیرید گَر مُلْکِ سَباست
که بُرونِ آب و گِل بَسْ مُلْکهاست
تَختهبَندست آن کِه تَختَش خواندهیی
صَدْرِ پِنْداریّ و بر دَر ماندهیی
پادشاهی نیستَت بر ریشِ خَود
پادشاهی چون کُنی بر نیک و بَد؟
بیمُرادِ تو شود ریشَت سِپید
شَرم دار از ریشِ خود ای کَژْ امید
مالِکُ الْمُلْک است هر کِش سَر نَهَد
بیجهانِ خاکْ صد مُلْکَش دَهَد
لیکْ ذوقِ سَجْدهای پیشِ خدا
خوشتَر آید از دو صد دولتْ تو را
پَس بِنالی که نخواهم مُلْکها
مُلْکِ آن سَجْده مُسَلَّم کُن مرا
پادشاهانِ جهان از بَدرَگی
بو نَبُردَند از شرابِ بَندگی
وَرْنه اَدْهَموار سَرگَردان و دَنگ
مُلْک را بَرهَم زَدَندی بیدِرَنگ
لیکْ حَق بَهرِ ثَباتِ این جهان
مُهْرَشان بِنْهاد بر چَشم و دَهان
تا شود شیرین بریشان تَخت و تاج
که سِتانیم از جَهانْدارانْ خَراج
از خَراج اَرْ جَمع آری زَرْ چو ریگ
آخِر آن از تو بِمانَد مُرده ریگ
هم رَهْ جانَت نَگَردد مُلْک و زَر
زَر بِدِه سُرمه سِتانْ بَهرِ نَظَر
تا بِبینی کین جهان چاهیست تَنگ
یوسُفانه آن رَسَن آری به چَنگ
تا بگوید چون زِ چاه آیی به بام
جان که یا بُشرایّ هذا لی غُلام
هست در چاه اِنْعِکاساتِ نَظَر
کَمتَرین آن که نِمایَد سنگْ زَر
وَقتِ بازی کودکان را زِ اخْتِلال
مینِمایَد آن خَزَفها زَرّ و مال
عارِفانَش کیمیاگَر گشتهاند
تا که شُد کانها بَرِ ایشان نَژَند
رَدِّ من بهتر شما را از قَبول
پیش بِلقیس آنچه دیدیْت از عَجَب
باز گویید از بیابانِ ذَهَب
تا بِدانَد که به زَر طامِع نِهایم
ما زَر از زَرْآفرین آوَرْدهایم
آن کِه گَر خواهد همه خاکِ زمین
سَر به سَر زَر گردد و دُرِّ ثَمین
حَق برای آن کُند ای زَرگُزین
روزِ مَحْشَر این زمین را نُقْره گین
فارِغیم از زَرْ که ما بَسْ پر فَنیم
خاکیان را سَر به سر زَرّین کُنیم
از شما کِی کُدْیهٔ زَر میکُنیم؟
ما شما را کیمیاگَر میکُنیم
تَرکِ آن گیرید گَر مُلْکِ سَباست
که بُرونِ آب و گِل بَسْ مُلْکهاست
تَختهبَندست آن کِه تَختَش خواندهیی
صَدْرِ پِنْداریّ و بر دَر ماندهیی
پادشاهی نیستَت بر ریشِ خَود
پادشاهی چون کُنی بر نیک و بَد؟
بیمُرادِ تو شود ریشَت سِپید
شَرم دار از ریشِ خود ای کَژْ امید
مالِکُ الْمُلْک است هر کِش سَر نَهَد
بیجهانِ خاکْ صد مُلْکَش دَهَد
لیکْ ذوقِ سَجْدهای پیشِ خدا
خوشتَر آید از دو صد دولتْ تو را
پَس بِنالی که نخواهم مُلْکها
مُلْکِ آن سَجْده مُسَلَّم کُن مرا
پادشاهانِ جهان از بَدرَگی
بو نَبُردَند از شرابِ بَندگی
وَرْنه اَدْهَموار سَرگَردان و دَنگ
مُلْک را بَرهَم زَدَندی بیدِرَنگ
لیکْ حَق بَهرِ ثَباتِ این جهان
مُهْرَشان بِنْهاد بر چَشم و دَهان
تا شود شیرین بریشان تَخت و تاج
که سِتانیم از جَهانْدارانْ خَراج
از خَراج اَرْ جَمع آری زَرْ چو ریگ
آخِر آن از تو بِمانَد مُرده ریگ
هم رَهْ جانَت نَگَردد مُلْک و زَر
زَر بِدِه سُرمه سِتانْ بَهرِ نَظَر
تا بِبینی کین جهان چاهیست تَنگ
یوسُفانه آن رَسَن آری به چَنگ
تا بگوید چون زِ چاه آیی به بام
جان که یا بُشرایّ هذا لی غُلام
هست در چاه اِنْعِکاساتِ نَظَر
کَمتَرین آن که نِمایَد سنگْ زَر
وَقتِ بازی کودکان را زِ اخْتِلال
مینِمایَد آن خَزَفها زَرّ و مال
عارِفانَش کیمیاگَر گشتهاند
تا که شُد کانها بَرِ ایشان نَژَند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۵ - قصهٔ عطاری کی سنگ ترازوی او گل سرشوی بود و دزدیدن مشتری گل خوار از آن گل هنگام سنجیدن شکر دزدیده و پنهان
گوهر بعدی:بخش ۲۷ - دیدن درویش جماعت مشایخ را در خواب و درخواست کردن روزی حلال بیمشغول شدن به کسب و از عبادت ماندن و ارشاد ایشان او را و میوههای تلخ و ترش کوهی بر وی شیرین شدن به داد آن مشایخ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.