۲۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷

صنما زخم دل از چاره اغیار گذشت
زلف بگشا که دگر کار دل از کار گذشت

ایصبا با مه ما گوی که بیمار غمت
بی تو بیزار شد از زندگی زار گذشت

در دلم بود که اظهار کنم حالت عشق
دید در آئینه و کارز اظهار گذشت

باغبانا دگرم جانب گلزار مخوان
آن تنعم که تو دیدی همه با یار گذشت

بخدنگم زد و بگذشت چه فریاد کشم
بر من اینجور و تغافل نه همین بار گذشت

دوش روزم بگذشت در نظر آن زلف سیاه
چه دهم شرح که بر من چه شب تار گذشت

ماجرا بین تو که دزدید دل آنخال سیاه
روز روشن زمن و کار بانکار گذشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.