هوش مصنوعی: این شعر از درد عشق و فراق سخن می‌گوید. شاعر از زخم‌های دل، بی‌قراری، و ناامیدی در عشق می‌نالد و اشاره می‌کند که روزگار خوش با یار گذشته و اکنون تنها رنج و اندوه باقی مانده است. او از بی‌توجهی معشوق و تلخی‌های زندگی شکایت دارد و احساس می‌کند که همه چیز از دست رفته است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و اندوهگین در شعر وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۷

صنما زخم دل از چاره اغیار گذشت
زلف بگشا که دگر کار دل از کار گذشت

ایصبا با مه ما گوی که بیمار غمت
بی تو بیزار شد از زندگی زار گذشت

در دلم بود که اظهار کنم حالت عشق
دید در آئینه و کارز اظهار گذشت

باغبانا دگرم جانب گلزار مخوان
آن تنعم که تو دیدی همه با یار گذشت

بخدنگم زد و بگذشت چه فریاد کشم
بر من اینجور و تغافل نه همین بار گذشت

دوش روزم بگذشت در نظر آن زلف سیاه
چه دهم شرح که بر من چه شب تار گذشت

ماجرا بین تو که دزدید دل آنخال سیاه
روز روشن زمن و کار بانکار گذشت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.