هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به زیبایی‌های معشوق و تأثیر آن بر شاعر می‌پردازد. شاعر از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عشق معشوق او را از همه دین‌ها و کیش‌ها رها کرده است. همچنین، از رنج‌های عشق و دل‌تنگی‌هایش می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۹۳

نه سر سیحۀ زاهد نه چلیپای کشیش
کفر زلف تو رها کرد مرا از همه کیش

دوست گر وقت تماشاست بدیوانۀ خویش
سنگ طفلان ز پی و راه بیابان در پیش

با هوای لب خندان تو نیشم همه نوش
با خیال سر مژگان تو نوشم همه نیش

در سیه روزی ما اینهمه ای زلف مکوش
با حذر باش ز جمعیت دلهای پریش

لب طناز تو پر ناز و مرا حوصله کم
چشم غماز تو خونخوار و مرا حوصله بیش

من نتابم ز کمانخانۀ ابروی تو روی
مژه گو تیر جفا پاک بپرداز ز کیش

تیغ تیز از سر آنخط سیه باز مگیر
لاوه بر روی خود ایدوست مکش دشمن خویش

ناسپاس است اگر حق نمک نشناسد
سالها خون جگر داده لبت بر دل ریش

خنده بر ریش رقیبت چکنم گر نکنم
که کند غرقه بناچار نشت بحشیش

تو که شب با منی اندیشۀ فردا جهل است
کار امروز بفردا نگذارد درویش

میزند بر در دل حلقه نهانی غم دوست
نیرا خانه بپرداز ز بیگانه و خویش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.