هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر حال و هوای یک فرد مست و عاشق است که از زهد و ریاکاری زاهد مسجد به تنگ آمده و به می‌نوشی و عشق به ساقی روی آورده است. او از بی‌مهری معشوق شکایت دارد و از دست زاهدانی که به او سنگ می‌زنند، ناراحت است. در نهایت، او به عشق و می‌نوشی پناه می‌برد و از دنیای ریاکاری دوری می‌جوید.
رده سنی: 18+ اشاره به مصرف شراب و مستی، و همچنین مفاهیم عاشقانه و انتقادی که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۰۶

بپای دار کشد محتسب ز میکده مستم
خدا کند که نگردد رهاقرا به زدستم

ز چشم سرخوش ساقی رهین عهد الستم
که تا بحشر نبینند جز پیاله بدستم

برغم زاهد مسجد که زد بسنک سبویم
هزار توبه ز می کردم و دوباره شکستم

صبا بگو بکماندار من که ساعد سیمین
مدار رنجه که من صیدپای رفته بشستم

ز پا درازی دل طاقتم سرآمدو آخر
کمند طرۀ موئی بپاش بستم و رستم

عنان هوش ز دستم ربود چشم تو ساقی
مده پیاله بدستم که من ز پای نشستم

ز من بدلبر بیمهر زود سیر که گوید
که تار رشته سرامد ز بس کسستی و بستم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.