هوش مصنوعی:
این متن به انتقاد از رفتارهای نادرست و حرص و آز انسانها میپردازد. از جمله، به رفتارهای فریبکارانه، غرور بیجا، و عدم توجه به عواقب اعمال اشاره میکند. همچنین، به اهمیت دیدن همزمان ابتدا و انتهای هر کار و دوری از کوری حرص و طمع تأکید دارد. متن با استفاده از تمثیلهای مختلف مانند چشمهای گاو و خر، مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی را بیان میکند.
رده سنی:
18+
متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از تمثیلها و مفاهیم انتقادی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
بخش ۶۴ - زجر مدعی از دعوی و امر کردن او را به متابعت
بو مُسَیْلِم گفت خود مَن اَحمَدَم
دینِ اَحْمَد را به فَنْ بَرهَم زَدم
بو مُسَیْلِم را بگو کَم کُن بَطَر
غِرّهٔ اَوَّل مَشو آخِر نِگَر
این قَلاوزی مَکُن از حِرصِ جمع
پَسرَوی کُن تا رَوَد در پیشْ شمع
شمعْ مَقْصد را نِمایَد هَمچو ماه
کین طَرَف دانهست یا خود دامْگاه
گَر بِخواهی وَرْ نَخواهی با چراغ
دیده گردد نَقْشِ باز و نَقْشِ زاغ
وَرْنه این زاغانْ دَغَل اَفْروختند
بانگِ بازانِ سپید آموختند
بانگِ هُدهُد گَر بیاموزَد فَتی
رازِ هُدهُد کو و پیغامِ سَبا؟
بانگِ بَر رُسته زِ بَر بَسته بِدان
تاجِ شاهان را زِ تاجِ هُدهُدان
حَرفِ درویشان و نکتهیْ عارفان
بَستهاند این بیحَیایانْ بر زبان
هَر هَلاکِ اُمَّتِ پیشین که بود
زانک چَنْدَل را گُمان بُردند عود
بودَشان تَمییز کان مُظْهَر کُند
لیکْ حِرص و آزْ کور و کَر کُند
کوریِ کورانْ زِ رَحمَت دور نیست
کوریِ حِرص است کان مَعْذور نیست
چارْمیخ شَهْ زِ رَحمَت دور نی
چارْ میخِ حاسِدی مَغْفور نی
ماهیا آخِر نِگَر بِنْگَر به شَسْت
بَدگُلویی چَشمِ آخِربینْت بَست
با دو دیده اَوَّل و آخِر بِبین
هین مَباش اَعْوَر چو اِبْلیس لَعین
اَعْوَر آن باشد که حالی دید و بَسْ
چون بَهایِم بیخَبَر از بازپَس
چون دو چَشم گاو در جُرمِ تَلَف
هَمچو یک چَشم است کِشْ نَبْوَد شَرَف
نِصْفِ قیمت اَرْزَد آن دو چَشمِ او
که دو چَشمَش راست مَسْنَد چَشمِ تو
وَرْ کَنی یک چَشمِ آدمزادهیی
نصفِ قیمت لایِق است از جادهیی
زان که چَشمِ آدمی تنها به خَود
بی دو چَشمِ یارْ کاری میکُند
چَشمِ خَر چون اَوَّلَش بی آخِراست
گَر دو چَشمَش هست حُکْمَش اَعْوَرست
این سُخَن پایان ندارد وان خَفیف
مینویسد رُقْعه در طَمْعِ رَغیف
دینِ اَحْمَد را به فَنْ بَرهَم زَدم
بو مُسَیْلِم را بگو کَم کُن بَطَر
غِرّهٔ اَوَّل مَشو آخِر نِگَر
این قَلاوزی مَکُن از حِرصِ جمع
پَسرَوی کُن تا رَوَد در پیشْ شمع
شمعْ مَقْصد را نِمایَد هَمچو ماه
کین طَرَف دانهست یا خود دامْگاه
گَر بِخواهی وَرْ نَخواهی با چراغ
دیده گردد نَقْشِ باز و نَقْشِ زاغ
وَرْنه این زاغانْ دَغَل اَفْروختند
بانگِ بازانِ سپید آموختند
بانگِ هُدهُد گَر بیاموزَد فَتی
رازِ هُدهُد کو و پیغامِ سَبا؟
بانگِ بَر رُسته زِ بَر بَسته بِدان
تاجِ شاهان را زِ تاجِ هُدهُدان
حَرفِ درویشان و نکتهیْ عارفان
بَستهاند این بیحَیایانْ بر زبان
هَر هَلاکِ اُمَّتِ پیشین که بود
زانک چَنْدَل را گُمان بُردند عود
بودَشان تَمییز کان مُظْهَر کُند
لیکْ حِرص و آزْ کور و کَر کُند
کوریِ کورانْ زِ رَحمَت دور نیست
کوریِ حِرص است کان مَعْذور نیست
چارْمیخ شَهْ زِ رَحمَت دور نی
چارْ میخِ حاسِدی مَغْفور نی
ماهیا آخِر نِگَر بِنْگَر به شَسْت
بَدگُلویی چَشمِ آخِربینْت بَست
با دو دیده اَوَّل و آخِر بِبین
هین مَباش اَعْوَر چو اِبْلیس لَعین
اَعْوَر آن باشد که حالی دید و بَسْ
چون بَهایِم بیخَبَر از بازپَس
چون دو چَشم گاو در جُرمِ تَلَف
هَمچو یک چَشم است کِشْ نَبْوَد شَرَف
نِصْفِ قیمت اَرْزَد آن دو چَشمِ او
که دو چَشمَش راست مَسْنَد چَشمِ تو
وَرْ کَنی یک چَشمِ آدمزادهیی
نصفِ قیمت لایِق است از جادهیی
زان که چَشمِ آدمی تنها به خَود
بی دو چَشمِ یارْ کاری میکُند
چَشمِ خَر چون اَوَّلَش بی آخِراست
گَر دو چَشمَش هست حُکْمَش اَعْوَرست
این سُخَن پایان ندارد وان خَفیف
مینویسد رُقْعه در طَمْعِ رَغیف
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۶۳ - تفسیر اوجس فی نفسه خیفة موسی قلنا لا تخف انک انت الا علی
گوهر بعدی:بخش ۶۵ - بقیهٔ نوشتن آن غلام رقعه به طلب اجری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.