۲۱۲ بار خوانده شده

بخش ۱ - مقدمه

طب صناعتی است که بدان صناعت صحت در بدن انسان نگاه دارند و چون زائل شود باز آرند و بیارایند او را بدرازی موی و پاکی روی و خوشی بوی و گشادگی، اما طبیب باید که رقیق الخلق حکیم النفس جید الحدس باشد و حدس حرکتی باشد که نفس را بود در آراء صائبه اعنی که سرعت انتقالی بود از معلوم بمجهول و هر طبیب که شرف نفس انسان نشناسد رقیق الخلق نبود و تا منطق نداند حکیم النفس نبود و تا مؤید نبود بتأیید الهی جید الحدس نبود و هرکه جید الحدس نبود بمعرفت علت نرسد زیرا که دلیل از نبض می باید گرفت و نبض حرکت انقباض و انبساط است و سکونی که میان این دو حرکت افتد و میان اطبا خلاف است گروهی گفته اند که حرکت انقباض را بحس نشاید اندر یافتن اما افضل المتأخرین حجة الحق الحسین بن عبدالله بن سینا در کتاب قانون می گوید حرکت انقباض را در توان یافتن بدشواری اندر تنهای کم گوشت و آنگه نبض ده جنس است و هر یکی ازو متنوع شود بسه نوع دو طرفین او و یکی اعتدال او تا تأیید الهی باستصواب او همراه نبود فکرت مصیب نتواند بود و تفسره را نیز همچنان الوان و رسوب او نگاه داشتن و از هر لونی بر حالتی دلیل گرفتن نه کاری خرد است این همه دلائل بتأیید الهی و هدایت پادشاهی مفتقرند و این معنی است که ما او را بعبارات حدس یاد کرده‌ایم و تا طبیب منطق نداند و جنس و نوع نشناسد در میان فصل و خاصه و عرض فرق نتواند کرد و علت نشناسد و چون علت نشناسد در علاج مصیب نتواند بود و ما اینجا مثلی بزنیم تا معلوم شود که چنین است که همی گوئیم مرض جنس آمد و تب و صداع و زکام و سرسام و حصبه و یرقان نوع و هر یکی بفصلی از یکدیگر جدا شوند و ازین هر یکی باز جنس شوند مثلا تب جنس است و حمی یوم و غب و شطر الغب و ربع انواع و هر یکی بفصلی ذاتی از یکدیگر جدا شوند چنانکه حمی یوم جدا شود از دیگر تبها بدانکه درازترین مدت او یک شبانروز بود و درو تکسر و گرانی و کاهلی و درد نباشد و تب مطبقه جدا شود از دیگر تبها بدانکه چون بگیرد تا چند روز باز نشود و تب غب جدا شود از دیگر تبها بدانکه روزی بیاید و دیگر روز نیاید و تب شطر الغب جدا شود از دیگر تبها بدانکه یک روز سخت‌ تر آید و درنگش کمتر باشد و یک روز آهسته ‌تر آید و درنگش درازتر بود و تب ربع جدا شود از دیگر تبها بدانکه روزی بیاید و دیگر روز نیاید و سوم نیاید و چهارم بیاید و این هریکی باز جنس شوند و ایشانرا انواع پدید آید چون طبیب منطق داند و حاذق باشد و بداند که کدام تب است و مادت آن تب چیست مرکب است یا مفرد زود بمعالجت مشغول شود و اگر در شناختن علت درماند بخدای عز وجل باز گردد و ازو استعانت خواهد و اگر در علاج فرو ماند هم بخدای باز گردد و ازو مدد خواهد که بازگشت همه بدوست،
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:بخش ۲ - حکایت یک - ابوبکر دقاق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.