هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از جلال الدین محمد بلخی (مولوی) است که به عشق، درد فراق، وصف معشوق و حالات عاشقانه می‌پردازد. شاعر از سوختن در عشق، جدایی از معشوق، و تأثیرات روحی و عاطفی این عشق سخن می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند جستجوی حقیقت و بی‌اعتباری دنیا دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فراق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۹

عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر است
از جهانش چه خبر، کاو به جهانی دگر است

بس که از خون دلم لاله خونین بشکفت
هر کجا می نگرم لاله ستانی دگر است

ای طبیب! از سر بیمار قدم باز مگیر
چاره ای ساز که بیمار زمانی دگر است

عافیت خواستی از من چو دل من آن نیز
بر سر کوی تو بی نام و نشانی دگر است

حاصل از دوست به جز درد ندارم، لیکن
در دل خلق یقینم که گمانی دگر است

نکته موی میان تو عجب باریک است
هر سر موی بر آن نکته بیانی دگر است

آفتاب ارچه ز اعیان جهان است، ولیک
بر رخ خوب تو او هم نگرانی دگر است

شد به بوسی ز لبت زنده جاوید جلال
کز لطافت لب شیرین تو جانی دگر است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.