هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و اشتیاق شدید شاعر به معشوق است. او از ناامیدی و بی‌قراری خود می‌گوید و آرزو می‌کند که روزی بتواند وصل یار را به دست آورد. شاعر از باد به عنوان نماد بی‌ثباتی یاد می‌کند و از جام غم می‌نوشد تا شاید تسکینی برای درد فراق پیدا کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۹

کجا گوهر وصلش آرم به دست
که جز باد چیزی ندارم به دست

سر زلف او تا نگیرد قرار
کی آید دل بی قرارم به دست ؟

گهش می فشانم سر خود به پای
گهش جان خود می سپارم به دست

بدادم دل از دست چون دیدمش
چه چاره نبود اختیارم به دست

ز تیغ نگارین اگر سرکشم
سزد گر ببندی نگارم به دست

سرآمد درین آرزو روز عمر
که افتد شبی زلف یارم به دست

الا ساقی از جام غم تا به کی
بده آن می خوشگوارم به دست

بنه برکفم باده بر یاد آن
که باد است ازو یادگارم به دست

ببازم سر خویش را چون جلال
مگر دامن وصلش آرم به دست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.