۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰

چو سلطان فلک را بار بشکست
مه من ماه را بازار بشکست

ز شادروان چو گل بیرون خرامید
ز حسرت در دل گل خار بشکست

شب تاریک شد چون روز روشن
چو سنبل در گل فرخار بشکست

به لب یاقوت را خون در دل افکند
به رخ خورشید را مقدار بشکست

کمر بربست و سرو از پا درافتاد
کله بنهاد و بدر انوار بشکست

ز رعنا پیشگی بر قرص خورشید
سر زنجیر عنبربار بشکست

به دور نرگس باده پرستش
درِ خم خانه خمّار بشکست

به خون اشک رندان خرابات
خمار نرگس خونخوار بشکست

سر ناموس عیّاران شبرو
به چین طرّه عیّار بشکست

فراوان توبه پرهیزکاران
که آن جادوگر بیمار بشکست

جلال از توبه کردن کرد توبه
که توبت کرد و دیگربار بشکست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.