هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از زبان شاعری است که در وصف معشوق و عشق به او سخن میگوید. شاعر با توصیف زیباییهای معشوق و احساسات خود، از درد فراق و جور یار شکایت میکند. او از عشق بیپایان خود میگوید و اینکه دلش همچون گوی در دست چوگان معشوق است. همچنین، شاعر به بیوفایی معشوق اشاره کرده و از پشیمانی و اندوه خود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به درد و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۳۳
یا رب آن ماه است یا رخسار دوست
یا رب آن سرو است یا بالای اوست
بعد ازین جان من و سودای او
گر برآید بر من از عشقش نکوست
وه! که باد صبح جانم تازه کرد
ای نسیم صبحگاهی این چه بوست
بی خطایی دور راند این چه طبع
بی گناهی خشم گیرد این چه خوست
ای عزیزان! الغیاث از جور یار
وی مسلمانان! فغان از دست دوست
این دل مجروح سرگردان من
در خم چوگان او مانند گوست
عکس رنگ روی او در چشم من
راست همچون لاله ای برطرف جوست
غنچه حُسنش هنوز آبستن است
صبر کن تا گل برون آید ز پوست
دوست ترک دوستان کرد و برفت
خاطر ما همچنان در جُست و جوست
ریختی خونم پشیمانی چه سود
فکر آن دم کن که آب اندر سبوست
جز حدیث عشق در گوش جلال
در نمی گیرد چه جای پندگوست
یا رب آن سرو است یا بالای اوست
بعد ازین جان من و سودای او
گر برآید بر من از عشقش نکوست
وه! که باد صبح جانم تازه کرد
ای نسیم صبحگاهی این چه بوست
بی خطایی دور راند این چه طبع
بی گناهی خشم گیرد این چه خوست
ای عزیزان! الغیاث از جور یار
وی مسلمانان! فغان از دست دوست
این دل مجروح سرگردان من
در خم چوگان او مانند گوست
عکس رنگ روی او در چشم من
راست همچون لاله ای برطرف جوست
غنچه حُسنش هنوز آبستن است
صبر کن تا گل برون آید ز پوست
دوست ترک دوستان کرد و برفت
خاطر ما همچنان در جُست و جوست
ریختی خونم پشیمانی چه سود
فکر آن دم کن که آب اندر سبوست
جز حدیث عشق در گوش جلال
در نمی گیرد چه جای پندگوست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.