هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه بیانگر عشق و فداکاری شاعر به معشوق (دوست) است. شاعر آرزو می‌کند حتی با مرگش نیز یادش بر زبان معشوق جاری باشد. او از ناملایمات عشق شکوه می‌کند اما حاضر است همه‌چیز حتی جانش را فدای معشوق کند. شاعر از جدایی و بی‌مهری معشوق رنج می‌برد اما همچنان عاشقانه به او وفادار است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین برخی ابیات حاوی مضامین عشق آسمانی و فنا در معشوق هستند که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۴

بگذار تا بمیرم بر آستان دوست
باشد که یاد من برود بر زبان دوست

بر حال عاشقان نکند هیچ رحمتی
آه از دل ستمگر نامهربان دوست

خاک کفش به ملک دو عالم اگر دهند
هر چند سود ماست نخواهم زیان دوست

جانِ منِ رمیده خاکی نشانه کرد
هر تیر ناوکی که بجست از کمان دوست

اجزای هستی ام همگی زان دوست شد
یک یک ببین که هست به مهر و نشان دوست

گر دل ببرد طرّه مشکین او چه باک
صدجان فدای طرّه عنبرفشان دوست

بی دوست سیر گشته ام از جان خویشتن
ور باورت نمی کند آری به جان دوست

آن طالع از کجا که ببوسم رکاب یار
وان دولت از کجا که بگیرم عنان دوست

هر کس به کام معتکف خلوتی شدند
مسکین جلال معتکف آستان دوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.