هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی و غنایی از حافظ، با مضامین عشق، مستی معنوی، و انتقاد از زهد ظاهری، به زیبایی بیان شده است. شاعر از ساقی میخواهد که با شراب عشق، عقلش را مست کند و از خامی نجاتش دهد. او خرابات را کعبهٔ زندهدلان میداند و عشق به معشوق را بالاتر از بهشت و حور میشمرد. شعر با ستایش معشوق و تأکید بر جاودانگی نام او پایان مییابد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عشقی پیچیدهای است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، اشاره به مستی و خرابات ممکن است برای گروههای سنتی پایین نامناسب تلقی شود.
شمارهٔ ۳۷
ساقیا! عقل مرا مست کن ار جامی هست
پخته پیش آر که در مجلس ما خامی هست
هر کسی را نرسد مستی میخانه عشق
ما و می خوردن از این میکده تا جامی هست
کعبه زنده دلان است خرابات مغان
هم ازین کوی طلب کن اگرت کامی هست
آن چنان واله و آشفته آن زلف و رخم
که نِیَم آگه اگر صبحی و گر شامی هست
خال مشکین توام کرد اسیر سر زلف
هر کجا دانه ای افکنده بود دامی هست
نه من سوخته سودای تو می ورزم و بس
هر کسی را که دلی هست دل آرامی هست
زاهد صومعه و رند خرابات مغان
هر یکی را به بد و نیک سرانجامی هست
نکند آرزوی حور و تمنّای بهشت
هر که در مجلس او چون تو گل اندامی هست
به سخن نام تو شد زنده جاوید جلال!
تا نشانی ز جهان هست ترا نامی هست
پخته پیش آر که در مجلس ما خامی هست
هر کسی را نرسد مستی میخانه عشق
ما و می خوردن از این میکده تا جامی هست
کعبه زنده دلان است خرابات مغان
هم ازین کوی طلب کن اگرت کامی هست
آن چنان واله و آشفته آن زلف و رخم
که نِیَم آگه اگر صبحی و گر شامی هست
خال مشکین توام کرد اسیر سر زلف
هر کجا دانه ای افکنده بود دامی هست
نه من سوخته سودای تو می ورزم و بس
هر کسی را که دلی هست دل آرامی هست
زاهد صومعه و رند خرابات مغان
هر یکی را به بد و نیک سرانجامی هست
نکند آرزوی حور و تمنّای بهشت
هر که در مجلس او چون تو گل اندامی هست
به سخن نام تو شد زنده جاوید جلال!
تا نشانی ز جهان هست ترا نامی هست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.