هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق نافرجام و رنجهای ناشی از آن میگوید. او خود را به شمعی تشبیه میکند که در آتش عشق میسوزد و زندگیاش به گریه و اندوه میگذرد. شاعر از نامهربانی معشوق شکایت دارد و احساس میکرد که تنها باد است که با بوی معشوق او را زنده نگه میدارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غمانگیز است که درک آنها برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و افسردگی برای سنین پایینتر مناسب نیست.
شمارهٔ ۳۹
سوخته ای بر درت شب همه شب می گریست
ای مه نامهربان هیچ نگفتی که کیست
شمع صفت تا مرا سوز تو در سینه است
مردنم افسردگی ست سوختنم زندگیست
پرده نی هر دمم حال دگرگون کند
هر که درین پرده نیست حال چه داند که چیست
حاصلم از زندگی نیست به جز گریه هیچ
وه که بر این زندگی زار بباید گریست
باد به بوی توام زنده کند هر نفس
خود که کند باور این کآدمی از باد زیست
ای مه نامهربان هیچ نگفتی که کیست
شمع صفت تا مرا سوز تو در سینه است
مردنم افسردگی ست سوختنم زندگیست
پرده نی هر دمم حال دگرگون کند
هر که درین پرده نیست حال چه داند که چیست
حاصلم از زندگی نیست به جز گریه هیچ
وه که بر این زندگی زار بباید گریست
باد به بوی توام زنده کند هر نفس
خود که کند باور این کآدمی از باد زیست
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.