هوش مصنوعی: شاعر در این متن از فتنه‌ها و آشوب‌های شهر شکایت می‌کند و معتقد است که عامل اصلی این فتنه‌ها فردی پنهان‌کار است. او از درد هجران و عشق می‌گوید و درمان درد خود را در حضور معشوق می‌داند. همچنین، از بی‌توجهی معشوق به عاشقان گلایه می‌کند و از دست دادن صبر و شکیبایی خود در برابر جمال معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به فتنه و آشوب‌های اجتماعی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک مناسب داشته باشد.

شمارهٔ ۸۹

در شهر فتنه ای شد می دانم از که باشد
تُرکی ست فتنه افکن پنهانم از که باشد

هر روز اندرین شهر خلقی ز دل برآیند
گر دیگری نداند من دانم از که باشد

هر دم گذشت از حد، معلوم نیست تا خود
سامانم از که خیزد، درمانم از که باشد

درمان دردمندان در هجر چون تو باشی
گر من به درد هجران، درمانم از که باشد

هرگز بر محبّان یکدم نمی نشینی
گر آتش محبّت بنشانم از که باشد

چون کرد طرّه تو صبر جلال غارت
من بعد اگر صبوری نتوانم از که باشد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.