هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، ارزش عشق و فداکاری در راه معشوق را بر هر نعمت و آسایشی برتری می‌دهد. شاعر از دردها و رنج‌های عشق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق واقعی در هر دلی جای نمی‌گیرد. او از بی‌قراری و بی‌تابی خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که حتی برای لحظه‌ای هم که شده به او توجه کند. در پایان، شاعر از غربت و تنهایی خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که پیش از پایان شب کوتاه، به او محبت کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۱۴۱

نازنینان و چار بالش ناز
خاکساران و آستان نیاز

جور و خواری کشیدن از محبوب
خوش تر است از هزار نعمت و ناز

گوش مجنون و حلقه لیلی
سر محمود و آستان ایاز

نام و ناموس و دین و دنیا را
چه محل پیش عاشق جانباز

ای که عیبم همی کنی در عشق
یک نظر بر جمال او انداز

عشق در هر دلی فرو ناید
زانکه هر سینه نیست محرم راز

من ازین در کجا توانم رفت؟
مرغ پَر بسته چون کند پرواز؟

نه قراری که دم فرو بندم
نه مجالی که برکشم آواز

گر به بوی تو جان بر افشانم
هم به بوی تو زنده گردم باز

همه گفتار دشمنان مشنو
یک دم آخر به دوستان پرداز

ساعتی این شکسته را دریاب
یک زمان این غریب را بنواز

امشب از رفته باز نتوان گفت
زانکه شب کوته است و قصّه دراز

گر بگرید جلال معذور است
کش چو شمع است کار سوز و گداز
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.