هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دل‌بستگی شاعر به معشوق سخن می‌گوید. شاعر با توصیف زیبایی‌های معشوق و بیان درد دوری و اشتیاق خود، احساسات عمیق عاشقانه را به تصویر می‌کشد. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند فتنه، قیامت، و نیاز عاشق در برابر معشوق دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و برخی اشارات عرفانی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی اصطلاحات و تشبیهات قدیمی ممکن است برای سنین پایین‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۴۰

ای ز رخ چون مه و زلف دراز
صد درِ فتنه به جهان کرده باز

الحق اگر ناز کند می رسد
آن قد و بالای تو بر سرو ناز

هیچ کس از حال دل آگه نبود
اشک برون رفت و برون برد راز

ای دل من همچو دهان تو تنگ
قصّه من چون سر زلفت دراز

کی تو شکار من مسکین شوی
صعوه ندیدم که کند صید باز

روز قیامت که بود گاه عرض
شیخ نماز آرد و عاشق نیاز

پیش تو سر بر نکنم همچو چنگ
خواه مرا می زن و خوه می نواز

شب همه شب بی رخ تو همچو شمع
کار من سوخته سوز است و ساز

درد تو عمری ست که دارد جلال
چاره این عاشق مسکین بساز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.