هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج ناشی از هجران و فراق معشوق است. شاعر از حسرتهای ناکام، نشنیدن سخنان دلنشین از معشوق، و رسیدن به آرزوها شکایت میکند. او خود را مانند بلبلی عاشق توصیف میکند که هرگز به وصال نرسیده و از باغ عشق میوهای نچیده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و حسرتهای عاطفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۱۴۳
دردی از هجر تو دیدم، که ندیدم هرگز
و آنچه این بار کشیدم، نکشیدم هرگز
کامم این بود که در پای تو میرم روزی
مُردم از حسرت و این کام ندیدم هرگز
بهر تو بس که شنیدم سخن ناخوش خلق
وز تو روزی سخن خوش نشنیدم هرگز
هر که را حال نکو بود به کامی برسید
من بدحال به کامی نرسیدم هرگز
باغبانا! مکن از گوشه باغم بیرون
که من از باغ تو یک میوه نچیدم هرگز
منم آن بلبل عاشق که چو مرغ خانه
بر درت ماندم و جایی نپریدم هرگز
جان شیرین ز فراقت به لب آمد چو جلال
کز می وصل تو جامی نچشیدم هرگز
و آنچه این بار کشیدم، نکشیدم هرگز
کامم این بود که در پای تو میرم روزی
مُردم از حسرت و این کام ندیدم هرگز
بهر تو بس که شنیدم سخن ناخوش خلق
وز تو روزی سخن خوش نشنیدم هرگز
هر که را حال نکو بود به کامی برسید
من بدحال به کامی نرسیدم هرگز
باغبانا! مکن از گوشه باغم بیرون
که من از باغ تو یک میوه نچیدم هرگز
منم آن بلبل عاشق که چو مرغ خانه
بر درت ماندم و جایی نپریدم هرگز
جان شیرین ز فراقت به لب آمد چو جلال
کز می وصل تو جامی نچشیدم هرگز
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.