هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و درد ناشی از آن سخن می‌گوید. او از وفاداری معشوق و کینه‌هایش می‌گوید و تأثیرات عمیق عشق را بر زندگی خود توصیف می‌کند. شاعر از جفاهای معشوق و تأثیرات آن بر روح و روان خود می‌نالد، اما در عین حال، عشق را همچنان زنده و پابرجا می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیدهٔ ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۴۴

دلبر نرفت بر سر عهد و وفا هنوز
در سینه کینه دارد و در سر جفا هنوز

بس فتنه ها که خاست ز چشمان شوخ او
وان شوخ چشم می ننشیند ز پا هنوز

گر درد من ازو و دوایم ز دیگری ست
یک درد ازین مرا بِهْ از آن صد دوا هنوز

زان روشن است دیده بختم که می کند
از خاک آستانه او توتیا هنوز

یک دم نسیم با دم او همدمی گزید
زان دم معطّر است نسیم صبا هنوز

یک قطره خوی ز عارض او بر زمین چکید
جان می دمد ز خاک به جای گیا هنوز

بر در همی زنم سر و می آیدم به گوش
کز آستان ما بنرفت این گدا هنوز

روزی تن جلال چو گردد اسیر خاک
جانش به درد عشق بود مبتلا هنوز
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.