۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۷

ای زلف و رخ تو چون شب و روز
این دلبند است و آن دل افروز

این دلجوی است و آن دلارام
این دل خواه است و آن دل اندوز

زلف سیه تو چون شب قدر
رخسار مه تو روز نوروز

بلبل که نوا همی نوازد
گو ناله عاشقان بیاموز

گر مجلس ما نه لایق تست
شمعی ز جمال خود برافروز

این درد بدل شود به درمان
کاندر پی هر شبی بود روز

با شمع چو حال خود بگفتم
بر من بگریست از سر سوز

این طرفه نگر که نام بختم
زیرا سیه است که هست پیروز

تا چند جلال! فکر فردا
خوش باش به نقد حالی امروز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.