هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه بیانگر درد فراق و اشتیاق به دیدار معشوق است. شاعر از رنج هجران مینالد و از معشوق میخواهد که به کلبهٔ احزانش تشریف بیاورد. او از خیال معشوق به عنوان مونس و همدم یاد میکند و از بیوفایی روزگار شکایت دارد. در نهایت، شاعر به لطف و رحمت الهی امید بسته است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و عارفانه عمیق است که درک آنها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۶۳
سزد که رنجه کنی یک زمان قدوم شریف
به کنج کلبه احزان ما دهی تشریف
شبی به خلوتم از تُست آرزو که بود
لب تو ساقی و رخساره شمع و غمزه حریف
شریف داشتم آن زلف را چو عمر دراز
ولی چه سود که بر باد رفت عمر شریف
بگو به یار سبک روحم ای نسیم صبا
بیا که جان گران جان همی کند تخفیف
ز جان بود همه خوفی کنون که جانم رفت
مرا چه بیم ز بیم و چه خوف از تخویف
اگر در آب دو چشمم وگر در آتش دل
خیال تو به همه حال مونس است و الیف
ز ما صلاح مجو ای صلاح جو، که به عقل
نه عاقلی ست که دیوانه را کنی تکلیف
به کوی دوست تواند مرا صبا بردن
ز بس که گشته ام از هجر ناتوان و ضعیف
مشو به سختی از امّید ناامید جلال
و انّه «لرؤفً» و بِالعباد «لطیف»
به کنج کلبه احزان ما دهی تشریف
شبی به خلوتم از تُست آرزو که بود
لب تو ساقی و رخساره شمع و غمزه حریف
شریف داشتم آن زلف را چو عمر دراز
ولی چه سود که بر باد رفت عمر شریف
بگو به یار سبک روحم ای نسیم صبا
بیا که جان گران جان همی کند تخفیف
ز جان بود همه خوفی کنون که جانم رفت
مرا چه بیم ز بیم و چه خوف از تخویف
اگر در آب دو چشمم وگر در آتش دل
خیال تو به همه حال مونس است و الیف
ز ما صلاح مجو ای صلاح جو، که به عقل
نه عاقلی ست که دیوانه را کنی تکلیف
به کوی دوست تواند مرا صبا بردن
ز بس که گشته ام از هجر ناتوان و ضعیف
مشو به سختی از امّید ناامید جلال
و انّه «لرؤفً» و بِالعباد «لطیف»
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
۱۲۲۸
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.