۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۱

چون سایه منم فتان و خیزان
وز سایه خویشتن گریزان

باریکم و دردناک و دلسوز
مانند چراغ صبح خیزان

در کنج خرابه ای به تنها
دل تنگ نشسته اشک ریزان

با اختر خویش در لجاجت
با طالع خویشتن ستیزان

گر خاک جلال را ببیزند
مدهوش شوند خاک بیزان

رمزی گفتم که شکل آن را
ادراک کنند ذهن تیزان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.