هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و آرزوی وصال معشوق می‌گوید. او از غم و اندوه خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که حالش را درک کند. شاعر بیان می‌کند که زندگی بدون معشوق برایش ارزشی ندارد و غم عشق، خواب و خوراکش را تحت تأثیر قرار داده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و صنایع ادبی پیچیده، درک متن را برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز می‌کند.

شمارهٔ ۲۲۹

ای وصالت آرزوی جان غَم پرورد من
بر حذر باش از سرشک گرم و آه سرد من

نیست درد من ترا معلوم از آنت نیست رحم
گر بدانی حال من رحم آوری بر درد من

زودتر دریاب این رنجور گردآلوده را
ترسم ار زین پس طلب داری نیابی گرد من

حال درد اندرونی حاجت تقریر نیست
خود همی گوید سرشک سرخ و روی زرد من

گر نخواهد بود وصلش زندگانی گو مباش
عمر اگر بی دوست باشد نیست اندر خورد من

گاه مدهوش اوفتم گاهی نشینم غم خورم
در خور سودای او اینست خواب و خورد من

خلق گویندم که سودایش چه می ورزی جلال
تا ابد سودای او وین جان غم پرورد من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.