هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و عشق نافرجام خود می‌گوید. او خطاب به معشوق، از رنج‌های خود می‌نالد و از بی‌توجهی و بی‌مهری او شکایت می‌کند. شاعر خود را بنده‌ای در برابر سلطان معشوق می‌داند و از آتش عشق درونش می‌گوید که رخسارش را مانند شمع زرد کرده است. او از تنهایی و غم خود سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق به او رحم کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۳۰

الا ای گل لاله رخسار من
مکن بیش ازین قصد آزار من

تو سلطانی و من ترا بنده ام
نظر زین بِه انداز در کار من

تو در خواب نازی و آگه نیی
ز طوفان این چشم بیدار من

هَمَت رحمتی در دل آید اگر
به گوشَت رسد ناله زار من

هم از پرتو آتش سینه است
که زرد است چون شمع رخسار من

من اندر فراق تو جان می دهم
نپرسی که چون است بیمار من

مرا جان و دل آرزومند تُست
اگر تو ملولی ز دیدار من

نه جز ناله یک دم مرا همدمی ست
نه جز غم کسی هست غمخوار من

نشد کام حاصل به سعی جلال
دریغ آن همه سعی و تیمار من
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.