هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد و رنج عشق و فداکاری در راه معشوق است. شاعر از غم عشق می‌نالد و همه چیز را در برابر عشق بی‌ارزش می‌داند. او از جام جمشید و گنج قارون می‌گذرد و تنها عشق را می‌طلبد. شعر همچنین به مفاهیمی مانند فنا، حیرت، و قیامت اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فنا و درد عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۷۶

ای به بازار غم عشق تو صد جان به جوی
خود ترا نیست غم حال اسیران به جوی

تا که دلاّل غمت حلقه جانبازان دید
می زند نعره و فریاد که صد جان به جوی

گر کند داس فنا خرمن هستی جوجو
بر من بی خبر واله حیران به جوی

کار عالم همه گر بی سر و سامان گردد
بر من سوخته بی سرو سامان به جوی

جام جمشید به من ده که نیرزد برِ من
گنج قارون به دو جو مُلک سلیمان به جوی

پیش ما جز سخن باده و پیمانه مگوی
که نیرزد بر رندان همه عالم به جوی

ای فلک! گرمی بازار به یک نان چه کنی؟
هست در ملک دل ما صد ازین نان به جوی

گر توان دید به بازار قیامت رخ دوست
هیچ عاشق نخرد روضه رضوان به جوی

جان بدادیم ز عشق و برِ جانان هیچ است
سوخت در درد جلال و بر درمان به جوی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.