۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۷

ای حسن ترا مثال شاهی
آیینه رحمت الهی

عشق تو کمین گشاد ناگاه
بگرفت ز ماه تا به ماهی

از حکم تو سر چگونه پیچم
من بنده ام و تو پادشاهی

شام است ز چهره زلف برگیر
بنمای سپیدی از سیاهی

در پات فشانم از سر دست
از من سر و جان اگر بخواهی

هر صبحدم از غمت بنالم
ماننده مرغ صبحگاهی

دردا! که طبیب ما ندانست
حال دل ریش ما کماهی

هرگز نشینده ام که باشد
احوال کسی بدین تباهی

دین رفت جلال گو برو نام
سر رفت و تو در غم کلاهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.