هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر به ستایش معشوق و بیان دردهای عشق میپردازد. او معشوق را به پادشاهی تشبیه میکند که خود بندهاش است و از حکم او نمیتوان سرپیچی کرد. شاعر از غم و درد عشق مینالد و آرزو میکند که معشوق رحمتی بر او بکند. در پایان، او از ناآگاهی طبیب نسبت به درد دلش شکایت میکند و از تباهی احوال خود میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.
شمارهٔ ۲۷۷
ای حسن ترا مثال شاهی
آیینه رحمت الهی
عشق تو کمین گشاد ناگاه
بگرفت ز ماه تا به ماهی
از حکم تو سر چگونه پیچم
من بنده ام و تو پادشاهی
شام است ز چهره زلف برگیر
بنمای سپیدی از سیاهی
در پات فشانم از سر دست
از من سر و جان اگر بخواهی
هر صبحدم از غمت بنالم
ماننده مرغ صبحگاهی
دردا! که طبیب ما ندانست
حال دل ریش ما کماهی
هرگز نشینده ام که باشد
احوال کسی بدین تباهی
دین رفت جلال گو برو نام
سر رفت و تو در غم کلاهی
آیینه رحمت الهی
عشق تو کمین گشاد ناگاه
بگرفت ز ماه تا به ماهی
از حکم تو سر چگونه پیچم
من بنده ام و تو پادشاهی
شام است ز چهره زلف برگیر
بنمای سپیدی از سیاهی
در پات فشانم از سر دست
از من سر و جان اگر بخواهی
هر صبحدم از غمت بنالم
ماننده مرغ صبحگاهی
دردا! که طبیب ما ندانست
حال دل ریش ما کماهی
هرگز نشینده ام که باشد
احوال کسی بدین تباهی
دین رفت جلال گو برو نام
سر رفت و تو در غم کلاهی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.