هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق، وصال، و جستوجوی معشوق سخن میگوید. او از ناکامیها، آرزوها، و زیباییهای معشوق میگوید و تأکید میکند که راه وصال دشوار است. همچنین، اشاراتی به بتشکنی و هوای نفس دارد و در نهایت، عشق را رازی نهفته میداند که زبانها از گفتن آن عاجزند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی اشارات مانند بتشکنی و هوای نفس نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۸۱
هر کس به جست و جویی هر گوشه گفت و گویی
در پرده وصالش کس ره نبرده بویی
یک چند بت شکستند یک چند بت پرستند
در هر سری هوایی ما را هوای رویی
جایی که حاضر آید خوبان هر دو عالم
روی دلم نگردد زان رو به هیچ رویی
از عاشقان برآید هر لحظه های هایی
وان شوخ می فزاید هر روز های و هویی
گر جان در آرزویش بر لب رسد چه باشد
سهل است اگر برآید جانی در آرزویی
چون باد صبحگاهی بگشود بند زلفش
دیدم دل غمین را آویخته به مویی
در کوی دوست زنهار! آهسته نِهْ قدم را
کز کوی او به در نیست راهی به هیچ سویی
یک دم خیال قدّش از دیده نیست غایب
سروی چنین نروید برطرف هیچ جویی
روزی جلال می گفت از راز عشق رمزی
افتاد در زبانها زان روز گفت و گویی
در پرده وصالش کس ره نبرده بویی
یک چند بت شکستند یک چند بت پرستند
در هر سری هوایی ما را هوای رویی
جایی که حاضر آید خوبان هر دو عالم
روی دلم نگردد زان رو به هیچ رویی
از عاشقان برآید هر لحظه های هایی
وان شوخ می فزاید هر روز های و هویی
گر جان در آرزویش بر لب رسد چه باشد
سهل است اگر برآید جانی در آرزویی
چون باد صبحگاهی بگشود بند زلفش
دیدم دل غمین را آویخته به مویی
در کوی دوست زنهار! آهسته نِهْ قدم را
کز کوی او به در نیست راهی به هیچ سویی
یک دم خیال قدّش از دیده نیست غایب
سروی چنین نروید برطرف هیچ جویی
روزی جلال می گفت از راز عشق رمزی
افتاد در زبانها زان روز گفت و گویی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.