۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲

ای جوادی که به یک بخشش دست زادۀ تست
حاصل بحر و دفین خانه کان در گرو است

دست تنگی من امروز بدان جای رسید
که به یک روزه کفافم دل و جان در گرو است

هرچه در خانۀ من بود نهادم به گرو
کوزه آب چه باشد که به نان در گرو است

به جو و کاه که الب ته از آن نیست گزیر
زین و آلت همه با تنگ و عنان در گرو است

نوکران را چه توان گفت که چون است احوال
همه را ترکش و شمشیر و کمان در گرو است

من ز بیم غُرما هیچ نیارم گفتن
چون بگویم که به صد جای زبان در گرو است

نظم کارم که ازین غصّه خراب است و تباه
به کهین فیض از آن کلک و بنان در گرو است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱ - خوش
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.