۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶

خط سبز از رخت چون سر زند جان می‌کند پیدا
برای زندگی خضر آب حیوان می‌کند پیدا

وطن در کنج لب می‌باشد اکثر خال مشگین را
برای خویش طوطی شکرستان می‌کند پیدا

جنونم برده از راهی که زنگش می‌توان بستن
هما گر استخوانم در بیابان می‌کند پیدا

دلش آیینه زار عکس مهر و ماه می‌گردد
کسی کو مهر او در سینه پنهان می‌کند پیدا

ز لذت تا قیامت جای تیغش می‌مکد لب را
دلی کز غمزه‌اش زهم نمایان می‌کند پیدا

زحق قصاب مگذر می‌‌توان خواندن فلاطونش
برای درد عاشق هر که درمان می کند پیدا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.