۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵

نهاده حسن تو بنیاد دلربایی را
گرفته گل ز رخت بوی بی‌وفایی را

کسی نیافته قدر برهنه پایی را
خراج نیست در این ملک بی‌نوایی را

رسا نمی‌شود از سعی خامه تقدیر
به قد آن که بریدند نارسایی را

ز خون دل ثمری جلوه ده در این گلزار
چو سرو چند کنی پیشه خودنمایی را

ز زهد خشک به تنگ آمدم شراب کجاست
که تا به آب دهم خرقهٔ ریایی را

رضا به عشرت عالم نمی‌شود قصاب
کسی که یافت چو من لذت جدایی را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.