هوش مصنوعی: این شعر از درد هجران، گذر زمان و فرصت‌های از دست رفته سخن می‌گوید. شاعر از روزهای سخت و شب‌های پر از محنت می‌نالد و از انتظار کشیدن برای یار شکایت دارد. او افسوس می‌خورد که درگیر خود بوده و از زیبایی‌های زندگی غافل مانده است. همچنین، از عشق نافرجام و رنج‌های عاطفی خود می‌گوید و در نهایت به پذیرش گذرا بودن روزگار اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی مانند هجران، اندوه و فرصت‌های از دست رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و تمثیل‌های شعری نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۵

شبم به محنت و روزم به هجر یار گذشت
تمام مدت عمرم بر این قرار گذشت

مگر ندارد ای ساقی انتظار آخر
بیار باده که کارم ز انتظار گذشت

هزار حیف که تا فکر خویش می‌کردم
گلی نچیدم از این گلشن و بهار گذشت

نهال من همه لخت جگر به بار آورد
مگر ز خون دل آبم ز جویبار گذشت

زد آتشم به درون چون چنار در گلزار
نسیم زلف تو هر گاهم از کنار گذشت

کمان ناز به من چپ نشسته بود هنوز
که تیر غمزه‌اش از سینه فکار گذشت

بسوخت شعلهٔ آهم سپهر را دامن
خیال او چو مرا در دل نزار گذشت

پیاله گیر و گلی برفشان و عشرت کن
چه فکر می‌کنی؟ ایام نوبهار گذشت

گذشت یار به صد فتنه از برت قصاب
خموش باش که آشوب روزگار گذشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.