۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۵

اگر داغ جنون خون بر دل ما می‌کند مرد است
اگر این باده را ساقی به مینا می‌کند مرد است

به زلفش نقد دل را وام کردم از ره همت
به این جمع پریشان هرکه سودا می‌کند مرد است

مشو چون غنچه، همچون گل به روی خلق خندان شو
گره هرکس که از کار کسی وا می‌کند مرد است

ندانم هر که زر دارد چرا گم می‌کند خود را
کسی کامروز یک دینار پیدا می‌کند مرد است

چرا قصاب می‌گیرد سر دست رقیبان را
اگر داغش دل ما را تسلی می‌کند مرد است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.