۱۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۹

خون می‌خورم ز عشق و مدارم گرفته اوج
شکر خدا که رونق کارم گرفته اوج

یک نیزه آب گریه‌ام از سر گذشته است
باران بی‌حساب بهارم گرفته اوج

از دل برون نرفت دمی یاد زلف او
دیگر درازی شب تارم گرفته اوج

قصاب باختم دو جهان را به یک نگاه
پیش دو چشم یار قمارم گرفته اوج
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.