۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۱

به عشقی کرده‌ام در بحر مأوا تا چه پیش آید
به دامن چون صدف پیچیده‌ام پا تا چه پیش آید

چو کف پامال طوفانم چو خس سیلی‌خور موجم
سراسر می‌روم در روی دریا تا چه پیش آید

در این گلزار در جایی به یاد سرو بالایی
به خاک افتاده‌ام با قد رعنا تا چه پیش آید

دلیل راهم امشب مژده خواب پریشان شد
به زلفش می‌کنم پیوند سودا تا چه پیش آید

گهی در ششدر و گه در گشاد از خصم افتادم
قماری می‌کنم با اهل دنیا تا چه پیش آید

ز سیلاب سرشک لاله‌گون قصاب در هجرش
پر از خون می‌کنم دامان صحرا تا چه پیش آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.