هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند کودکی بی‌شیر، گل بی‌گلاب و چمن بی‌آفتاب، احساس تنهایی و بی‌قراری خود را بیان می‌کند. او از داغ‌های نهانی و خون دل ریخته می‌گوید و در نهایت، خود را شهید تیغ معشوق می‌داند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و دوری ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۱۲

دلم شبی که به شکّر لبی خطاب ندارد
چو کودکی است که از بهر شیر خواب ندارد

شب وصال مکن منعم از دو دیده بی‌نم
عجب مدان گل تصویر اگر گلاب ندارد

به دل چو مهر رخت نیست داغ نقش نه بندد
نروید از چمنی گل که آفتاب ندارد

ز آب و تاب رخت را به آفتاب نسنجم
که آفتاب اگر تاب دارد آب ندارد

به خاطری که دو مصرع ز ابروی تو نباشد
صحیفه‌ای است که یک بیت انتخاب ندارد

چو دل ز خون نشود پر نمی‌رسد به وصالی
به بزم جا نکند شیشه تا شراب ندارد

ز دل مپرس که عشقت ز داغ‌های نهانی
چه گنج‌ها که در این خانه خراب ندارد

تمام خون دل است اینکه دیده ریخت به راهت
غمین مباش ز سودای ما که آب ندارد

به قصد کشتن قصاب اضطراب چه داری
شهید تیغ تو خواهد شدن شتاب ندارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.