هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وابستگی شدید به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که در هیچ مکانی آرامش ندارد جز در خیال معشوق. او احساس می‌کند که در هر کجا که می‌رود، مانند مرغی است که در دام افتاده و روزگار به او روی خوش نشان نمی‌دهد. همچنین، شاعر از غم و اندوهی می‌گوید که همواره همراه اوست و هیچ کس دیگری را یارای تحمل آن نیست. در نهایت، او از معشوق می‌خواهد که به فکر جای دیگری باشد، زیرا عشق او در این دیار رنگ و بویی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۱۲۵

تنم به هیچ مکان بی رخت قرار ندارد
به جز خیال تو کس بر دلم گذار ندارد

به هر کجا که روم همچو مرغ طعمه دامم
به غیر من به کسی روزگار کار ندارد

در این سراسر گلزار نیست برگ درختی
که همچو عدو بر سرم تیغ آبدار ندارد

به هرکجا که روم من غم تو رو به من آرد
کجا رود به کسی دیگر اعتبار ندارد

چقدر حوصله قصاب فکر جای دگر کن
که این حنای تو رنگی در این دیار ندارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.