۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۵

تنم به هیچ مکان بی رخت قرار ندارد
به جز خیال تو کس بر دلم گذار ندارد

به هر کجا که روم همچو مرغ طعمه دامم
به غیر من به کسی روزگار کار ندارد

در این سراسر گلزار نیست برگ درختی
که همچو عدو بر سرم تیغ آبدار ندارد

به هرکجا که روم من غم تو رو به من آرد
کجا رود به کسی دیگر اعتبار ندارد

چقدر حوصله قصاب فکر جای دگر کن
که این حنای تو رنگی در این دیار ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.