هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از احساس اسارت، غم و وسواس فکری خود میگوید. او با وجود پیر شدن، هنوز مانند یک کودک درگیر شوخیهای زندگی است. عشق و نیازش به استاد، او را در قفس نگه داشته است. تشنهای که نمیتواند دشمن را سیراب کند و در راه رسیدن به مقصد (کعبه) گم شده است. او از فریب شیادان و تنهایی خود مینالد، در حالی که همچون نی فریاد میزند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربهی کافی از زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند اسارت، فریب و تنهایی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۶۸
در قفس جا دارم و غافل ز صیادم هنوز
والهم چندان که میپندارم آزادم هنوز
آن چنان در فکر وسواسم که این غمخانه را
شد بنا ویران و من در فکر آبادم هنوز
خامطبعی بین که گشتم پیر، وز طفلی نرفت
شوخی آسایش گهواره از یادم هنوز
گاه چون پروانه سوزم گاه سازم در قفس
نونیاز عشقم و در بند استادم هنوز
کی توانم زآب حسرت خصم را سیراب کرد
من که خود لب تشنه زآب تیغ جلادم هنوز
کردهام شبگیر و راه کعبه را گم کردهام
گوش بر آواز این شیخان شیادم هنوز
هیچکس قصاب با من یکزمان همدم نشد
با وجود آنکه چون نی جفت فریادم هنوز
والهم چندان که میپندارم آزادم هنوز
آن چنان در فکر وسواسم که این غمخانه را
شد بنا ویران و من در فکر آبادم هنوز
خامطبعی بین که گشتم پیر، وز طفلی نرفت
شوخی آسایش گهواره از یادم هنوز
گاه چون پروانه سوزم گاه سازم در قفس
نونیاز عشقم و در بند استادم هنوز
کی توانم زآب حسرت خصم را سیراب کرد
من که خود لب تشنه زآب تیغ جلادم هنوز
کردهام شبگیر و راه کعبه را گم کردهام
گوش بر آواز این شیخان شیادم هنوز
هیچکس قصاب با من یکزمان همدم نشد
با وجود آنکه چون نی جفت فریادم هنوز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.