هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دردهای ناشی از آن سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که در هر سو جلوه‌ای از یار را می‌بیند و مست عشق است، بدون توجه به کفر و ایمان. شاعر همچنین اشاره می‌کند که عشق همواره با آزار همراه بوده و از دیگران نمی‌توان انتظار همدردی داشت.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و جدایی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۷۴

در دلم عیشی که می‌بینم غم یار است و بس
زخم‌های ناوک مژگان دلدار است و بس

در درون کعبه و بتخانه گردیدم بسی
رو به هر جانب که کردم جلوه یار است و بس

مست عشقم پای‌بند کفر و ایمان نیستم
این‌قدر دانم که با لطف ویم کار است و بس

از چنین ویرانه منزل چشم آسایش مدار
عیش این در گشته تا بوده است آزار است و بس

از کس دیگر چو نالد شکوه بیجا کردن است
در جهان قصاب سرگردان کردار است و بس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.