۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۴

می‌دهد هر ساعتی چشمش شرابم ز اعتراض
می‌نماید آتش لعلش کبابم ز اعتراض

نیست حرفش بیش از این کز پیش من کم کن گذر
زیر لب گاهی که می‌گوید جوابم ز اعتراض

روبرو هرگه که برخوردم به آن دریای حسن
همچو ماهی در خوی خجلت بر آبم ز اعتراض

همچو موم نحل کز خورشید می‌پاشد ز هم
پیش رخسار تو چون آیم خرابم ز اعتراض

دست از جان شسته در پیشش گریزم هر نفس
بر سر دریای بی‌تابی حبابم ز اعتراض

کی مرا بیدار سازد خوف روز رستخیز
چون کند افسون چشم او به‌‌ خوابم ز اعتراض

می‌برد قصاب بی‌هوشی به راه گلشنم
چون زند آن دل‌ربا بر رخ گلابم ز اعتراض
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.