هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی پس از مرگ نیز عشق او باقی خواهد ماند. او از درد فراق و دلبستگی به معشوق می‌گوید و تأکید می‌کند که حتی با وجود رنج‌ها، عشقش پایدار است. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند گذرایی زندگی و خودشناسی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و دلدادگی ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب داشته باشد.

شمارهٔ ۲۲۰

پس از وفاتم اگر بگذری تو بر سر خاک
زنم به‌جیب کفن تا به‌طرف دامن چاک

تو دوست باش فدا گردمت اگر نه مرا
ز دوست دشمنی اهل روزگار چه باک

به تار زلف گلوگیر سرکش تو دلم
چو زخم‌خورده شکاری است بسته بر فتراک

فرو گذاشت زآه و فغان نخواهم کرد
ز ناوکت چو جرس گر شود دلم صد چاک

ز نیک و بد نتوانی به خویشتن پرداخت
نسازی آینه را تا ز زنگ کلفت پاک

یقین شناس که انسان نمود بی‌بود است
در آب بنگر و از عکس خویش کن ادراک

شدم ز خود به خیالت، به داغ می‌سازم
که بی بدل نتوانم بریدن از تریاک

نگه به جانب قصاب کن که حافظ گفت
اگر تو زهر دهی به که دیگران تریاک
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.