هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و ناامیدی سخن می‌گوید و به ناکامی‌ها و بی‌ثمری تلاش‌های انسان در زندگی اشاره دارد. شاعر از عشق بی‌وفا، دنیای بی‌ثبات، و تلاش‌های بی‌حاصل در مسیر معنویت و مادیات می‌نالد. همچنین، او به ظاهرپرستی و دوری از حقیقت درونی انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، مضامین ناامیدی و انتقادهای اجتماعی ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۲۱

دهری که از او کام روا نیست چه حاصل
یاری که در او مهر و وفا نیست چه حاصل

اینجا است که هر دل‌شده بیمار هوایی است
درد است فراوان و دوا نیست چه حاصل

گیرم که به ظلمات رسیدی چو سکندر
قسمت چو تو را آب بقا نیست چه حاصل

گیرم که سراپای تو گوهر شد و معدن
چون در دل سخت تو سخا نیست چه حاصل

عمامه به سر، خرقه به بر، سبحه در انگشت
چون روی دلت سوی خدا نیست چه حاصل

داری چو دل آیینه اقلیم‌نمایی
اما چو در او نور صفا نیست چه حاصل

بر سر نزدم از غم او پنجه خونین
زین باغ گلی بر سر ما نیست چه حاصل

از تیره‌دلی راه به زلف تو نبردم
ما را به سر این بال هما نیست چه حاصل

قصاب سراپای نگارم همه نیکو است
در فکر من بی‌سروپا نیست چه حاصل
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.