هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس تنهایی و بی‌پناهی شاعر در جهان است. او خود را یگانه و بی‌همتا می‌داند، اما در عین حال احساس می‌کند که نه دشمنان و نه دوستانش جایی برای او در کنار خود ندارند. شاعر از عشق و دردهایش می‌گوید و خود را مانند موجی در آب و زبانه‌ای در آتش توصیف می‌کند. او از بی‌وطنی و سوختن آشیانه‌اش به دست عشق سخن می‌گوید و در نهایت، از ناکامی‌هایش در عشق و زندگی می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تنهایی، بی‌پناهی و ناکامی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۵۳

با آنکه در قلمرو هستی یگانه‌ام
بر گوش روزگار، گران چون فسانه‌ام

نه دشمنم به پهلوی خود جا دهد نه دوست
در آب همچو موج و در آتش زبانه‌ام

هرجا که دام وا شود آنجا مجاورم
هرجا خدنگ بال گشاید نشانه‌ام

مشتاق پایمردی برق است خرمنم
محتاج دستگیری مور است لانه‌ام

چون ذرّه جانب وطنم بازگشت نیست
آتش زده است عشق تو بر آشیانه‌ام

جز شرح حال من نبود ورد عندلیب
در نزد اهل دل غزل عاشقانه‌ام

گه چون غبار همدم باد است هستیم
گه چون حباب بر سر آب است خانه‌ام

گاهی روم به آتش و گاهی شوم به آب
القصه طفل پادو این کارخانه‌ام

دل چاک گشت و دولت زلفش نداد دست
قصاب داغ‌دار ز اقبال شانه‌ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.