۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۳

نه همچون خال بر کنج لبش جا می‌توان کردن
نه از لعل لبش قطع تمنا می‌توان کردن

کجا بند نقاب از روی او وا می‌توان کردن
نه ابرویش به یک انگشت پیدا می‌توان کردن

مگر بوی نسیم زلف یاری بشکفد دل را
وگرنه کی ز ناخن غنچه را وا می‌توان کردن

مشو ای شمع مشتاقان زمانی از نظر غائب
دمی چون مردمک بر چشم ما جا می‌توان کردن

زدی چون تیر سیر وحشت در خون طپیدن کن
که صید نیم‌بسمل را تماشا می‌توان کردن

به خطّ پشت لب خطّ بناگوشش سخن دارد
گمانش آنکه با یاقوت دعوا می‌توان کردن

توان گفتن سخن قصاب چند از لعل نوشینش
کجا شیرین ‌دهان از حرف حلوا می‌توان کردن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.