۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۴

مرا که نیست دمی روح در بدن بی تو
حرام باد دگر زندگی به من بی تو

به جستجوی تو بعد از وفات خواهم گشت
به گرد خویش چو فانوس در کفن بی تو

کجاست جلوه قدت که سرو در چشمم
بود چو دود که برخیزد از چمن بی تو

ز دست کوته و بی‌حاصلی چه سازم پس
سزد اگر زنم آتش به خویشتن بی تو

چه شعله سوز دیارم ز غربت افزون است
چو شمع چند توان سوخت در وطن بی تو

ز پای تا به سرم هم چو شمع زآتش عشق
بسوخت ریشه جان و گداخت تن بی تو

دلم تو داری و من دارم از ازل غم تو
ز دست عشق مرا قفل بر دهن بی تو

مباد گفته قصاب بعد از این رنگین
اگر رود به زبانش دمی سخن بی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.