۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۱

بشنوی گر ز من غمزده پندی مردی
دل به این دهر ستم‌پیشه نبندی مردی

خنده و شوخی بیجای گل از بی‌دردی‌ست
گر از این عشرت ده روزه نخندی مردی

بید بر خویشتن از بیم بریدن لرزد
اگر از حادثه دهر نچندی مردی

کندن صورت شیرین بود آسان در کوه
اگر از جان دل ماتم‌زده کندی مردی

پیش ما کردن تحصیل دوا، نامردی‌ست
چو شدی عاشق اگر درد پسندی مردی

آنچه بر خود مپسندی ز بدی‌ها قصاب
آن بدی را به کسی گر نپسندی مردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.