۴۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۷

نیست هم‌دردی که بردارد ز دل بار کسی
در جهان یا رب نیافتد با کسی کار کسی

هیچ بیداری نباشد خفته‌ایش اندر کمین
چون‌که در خوابی بترس از چشم بیدار کسی

کعبه رفتن دل به دست آوردن خلق است و بس
سودمند است آنکه می‌گردد خریدار کسی

هیچ‌کس جانا نمی‌سوزد چراغش تا به صبح
پر مخند ای صبح صادق بر شب تار کسی

در جهان قصاب گر خواهی بمانی در امان
خویش را راضی مکن از بهر آزار کسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.