۲۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴ - فی رثاء المظلوم سید الشهداء سلام الله علیه

ای به میدان وفا از دل و جان کرده نثار
سر و تن در ره یار

کرده هفتاد و دو تن یکتنه قربان نگار
همگی شیر شکار

سر به نی شمع دل انجمن ناله و آه
شاهد بزم اله

نقطۀ مرکز یک دائره، سرمه رخسار
محو نور الانوار

تن پر از غنچۀ بشکفته ز پیکان خدنک
گلشنی رنگارنگ

لاله زاری سر هر غنچه دو صد مرغ هزار
زار چون ابر بهار

نو نهالان همه روئیده به پیرامن او
سبزۀ دامن او

لیک از سوز درون فی الشجر الاخضر نار
تا فلک رفته شرار

همه چون نخلۀ طور از عطش افروخته دل
خشک لب سوخته دل

همه از باد خزان ریخته در فصل بهار
مانده بی گل گلزار

همه شاداب ز خوناب ولی سینه کباب
تشنه از قحطی آب

یک گلستان همه بی آب و دو دریا بکنار
بهرۀ هر خس و خار

یک طرف سرو سهی سای ابوالفضل قلم
از کف افتاده علم

سرو آزادا قدش گشته تهیدست ز بار
دستش افتاده ز کار

تا از آن هیکل توحید جدا گشت دو دست
کمر شاه شکست

رفت و بگسیخت ز هم سلسلۀ یار و تبار
شد حرم بی سالار

یک طرف یوسف حسن ازل و گرگ اجل
گشته همدست و بغل

رنگ خون بر رخ ماهش چه بر آئینه غبار
شد جهان تیره و تار

طرۀ اکبر ناکام بخون رنگین است
دل شه خونین است

نه عجب گر ز غمش خون شده تا روز شمار
نافۀ مشک تتار

یک طرف قاسم ناشاد که در حجلۀ گور
بسته آئین سرور

نو عروسان چمن غمزده و زار و نزار
داغ آن لاله عذار

بدن نازک او تا شده پامال ستور
شد بپا شور نشور

دست و پا تا که بخون سر و تن کرده نگار
چشم گردون خونبار

یکطرف اصغر شیرین دهن از ناوک تیر
آب نوشیده و شیر

غنچه با تنگدلی خنده زد از ناوک خار
بر رخ بلبل زار

طوطی باغ بهشت از ستم زاغ و زغن
رخت بست از گلشن

شکر شُکر فشاند از دهن شکّر بار
بهر قربانی یار

یکطرف پرد گیان شور و نوا سر کرده
همگی بی پرده

بانوان دو سرا شهرۀ هر شهر و دیار
دستگیر اغیار

لاله رویان همه را داغ مصیبت بر دل
همه را پا در گل

بیکس و بی سر و سالار بجر یک بیمار
دست و پا سلسله دار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳ - ایضاً مخمس غزل شیخ سعدی در مصیبت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵ - فی رثائه علیه السلام ایضاً
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.