هوش مصنوعی:
این متن شعری است که درد و رنج یک خواهر داغدیده را به تصویر میکشد. در آن از مفاهیمی مانند غم، تنهایی، ظلم، و رنجهای انسانی سخن گفته شده است. شاعر از مصائبی مانند اسارت، بیپناهی، و ظلم زمانه شکایت میکند و احساسات عمیق انسانی را با استفاده از استعارههای زیبا بیان میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، برخی از تصاویر و استعارهها ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲۰ - لسان حال المظلومه زینب الکبری علیهاالسلام
ای یک جهان برادر وی نور هر دو دیده
چون حال زار خواهر چشم فلک ندیده
بی محمل و عماری بی آشنا و یاری
سر گرد هر دیاری خاتون داغدیده
خورشید برج عصمت شد در حجاب ظلمت
پشت سپهر حشمت از بار غم خمیده
دردانه بانوی دهر بی پرده شهرۀ شهر
دوران چه کرده از قهر با ناز پروریده!
ای لالۀ دل ما ای شمع محفل ما
بر نی مقابل ما سر بر فلک کشیده
بنگر بحال اطفال در دست خصم پامال
چون مرغ بی پر و بال کز آشیان پریده
یکدسته دلشکسته بندش بدست بسته
یک حلقه زار و خسته خارش بپا خلیده
گردون شود نگون سر دیوانه عقل رهبر
لیلی اسیر و اکبر در خاک و خون طپیده
دست سکینه بر دل پای رباب در گل
کافتاده در مقابل اصغر گلو دریده
بر بسته دست تقدیر بیمار را بزنجیر
عنقاء قاف و نخجیر هرگز کسی شنیده
آهش زند زبانه روزانه و شبانه
از ساغر زمانه زهر الم چشیده
رفتم بکام دشمن در بزم عام دشمن
داد از کلام دشمن خون از دلم چکیده
کردند مجلس آرا ناموس کبریا را
صاحبدلان خدا را دل از کفم رمیده
گر مو بمو بمویم آرام دل نجویم
از آنچه شد نگویم با آن سر بریده
زانلعل عیسوی دم حاشا اگر زنم دم
کز جان و دل دمادم ختم رسل مکیده
چون حال زار خواهر چشم فلک ندیده
بی محمل و عماری بی آشنا و یاری
سر گرد هر دیاری خاتون داغدیده
خورشید برج عصمت شد در حجاب ظلمت
پشت سپهر حشمت از بار غم خمیده
دردانه بانوی دهر بی پرده شهرۀ شهر
دوران چه کرده از قهر با ناز پروریده!
ای لالۀ دل ما ای شمع محفل ما
بر نی مقابل ما سر بر فلک کشیده
بنگر بحال اطفال در دست خصم پامال
چون مرغ بی پر و بال کز آشیان پریده
یکدسته دلشکسته بندش بدست بسته
یک حلقه زار و خسته خارش بپا خلیده
گردون شود نگون سر دیوانه عقل رهبر
لیلی اسیر و اکبر در خاک و خون طپیده
دست سکینه بر دل پای رباب در گل
کافتاده در مقابل اصغر گلو دریده
بر بسته دست تقدیر بیمار را بزنجیر
عنقاء قاف و نخجیر هرگز کسی شنیده
آهش زند زبانه روزانه و شبانه
از ساغر زمانه زهر الم چشیده
رفتم بکام دشمن در بزم عام دشمن
داد از کلام دشمن خون از دلم چکیده
کردند مجلس آرا ناموس کبریا را
صاحبدلان خدا را دل از کفم رمیده
گر مو بمو بمویم آرام دل نجویم
از آنچه شد نگویم با آن سر بریده
زانلعل عیسوی دم حاشا اگر زنم دم
کز جان و دل دمادم ختم رسل مکیده
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹ - لسان حال المظلومه زینب الکبری علیها السلام
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱ - وداعیه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.