هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج کودکان یتیم و بی‌پناه می‌گوید که در دنیایی پر از ستم و بی‌عدالتی زندگی می‌کنند. شاعر از ظلم حاکمان و بی‌تفاوتی جامعه شکایت دارد و به وضعیت اسفبار کودکان پدرمرده اشاره می‌کند که حتی مادر گیتی نیز به آن‌ها شراب و طعامی از خون جگر می‌دهد. او از روزگار ناسازگار و مصائب زندگی خود و دیگران می‌نالد و در پایان، به ناتوانی از بیان تمام دردها اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق اجتماعی، انتقادی و عاطفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند ستم، یتیمی و مصائب زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و ناراحت‌کننده باشد.

شمارهٔ ۲۲ - عن لسان رقیه بنت الحسین سلام الله علیها

صبا به پیر خرابات از خرابۀ شام
ببر ز کودک زار این جگرگداز پیام

که ای پدر ز من زار هیچ آگاهی
که روز من شب تار است و صبح روشن شام

به سرپرستی ما سنگ آید از چپ و راست
به دلنوازی ماها ز پیش و پس دشنام

نه روز از ستم دشمنان تنی راحت
نه شب ز داغ دل‌آرام‌ها دلی آرام

به کودکان پدرکشته مادر گیتی
همی ز خون جگر می‌دهد شراب و طعام

چراغ مجلس ما شمع آه بیوه‌زنان
انیس و مونس ما نالۀ دل ایتام

فلک خراب شود کاین خرابۀ بی‌سقف
چه کرده با تن این کودکان گل‌اندام

دریغ و درد کز آغوش ناز افتادم
به روی خاک مذلت به زیر بند لئام

به پای خار مغیلان به دست بند ستم
ز فرق تا قدم از تازیانه نیلی فام

بر وی دست تو دستان خوشنوا بودم
کنون چه قمری شوریده‌ام میانۀ دام

به دامن تو چه طوطی شکرشکن بودم
بریخت زاغ و زغن زهر تلخم اندر کام

مرا که حال ز آغاز کودکی این است
خدای داند و بس تا چه باشدم انجام

هزار مرتبه بدتر ز شام ماتم بود
برای غمزدگان صبح عید مردم شام

به نالۀ شررانگیز بانوان حجاز
به نغمۀ دف و نی شامیان خون‌آشام

سر تو بر سر نی شمع و ما چه پروانه
به سوز و ساز ز ناسازگاری ایام

شدند پردگیان تو شهرۀ هر شهر
دریغ و درد ز ناموس خاص و مجلس عام

سر برهنه به پا ایستاده سرور دین
یزید و تخت زر و سفرۀ قمار و مدام

ز گفتگوی لبت بگذرم که جان به لب است
که راست تاب شنیدن که را مجال کلام؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱ - وداعیه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳ - فی الاربعین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.